مروری بر خاطرات
عزیزم ریحانه جونم این روزا دنیا را بهتر میتونی ببینی آخه سه چهار هفته س راه افتادی
هنوز یازده ماهت کامل نشده بود کم کم ترست ریخت و دستت رو از دیوار ول کردی و چند قدمی رفتی
حالا هم برا خودت هرجا بخوای میری و خیلی خوشحالی !
خیلی شیطون تر از قبل شدی
هر چی رو که میخوای اگه بهت ندن جیغ میزنی و به زور میگیری!
بعضی وقتا یه چیزی میکشی رو سرت و بعد برش میداری و میگی "دا"!
تا در خونه هم باز میشه بدو میری که بری بیرون!
فعلا چار تا دندون داری و هرچی دم دستت بیاد رو میذاری دهنت!
وقتی سفره پهن میشه میای سر سفره میشینی و یه قاشق برمیداری و مثلا غذا میخوری هر موقع
هم بخوایم قاشق رو از دستت بگیریم که با دست بخوری بلکه یه چیزی بره تو دهنت حریفت نمیشیم اصرار
داری با قاشق بخوری مثل بقیه...
.......................
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی