ریحانه خانمریحانه خانم، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

نازنین دخترم

بدون عنوان

سلاممممم بانوی خوبم . عزیز دل . ریحانه خانوم سه سالی میشه اینجا رو برات ساختم و اما دیگه سراغش نیومدم . چه عمه بدی . اما یهو الان تصمیم گرفتم بیام و اینجا برات بنویسم چقدر عزیز و خانومی . چقدر مهربونی . چقدر هم اول که ادمو میبینی تحویل نمیگیری و میری ... بعدش محبتت بزرگ میشه و میای پیشم میشینی و بغلم میکنی . میذاری که ببوسمت . بانوی خوبم اینقدر عشقت در قلبم بزرگه که دل کوچیکم جا براش نداره . اصلا تو و زهرا و آقا هادی گلم داداش خوبت یعنی ! اینقدر منو پر کردید که دیگه جای خالی برای هیچ کسی ندارم که تو دلم راش بدم . بخاطر همین همه ازدستم ناراحت میشن که چرا راشون نمیدم :D خانم خوشگلم . دیروز تو عقد زهرا دختر عمه تابنده خیلی مهربون و ...
15 شهريور 1393

خاطرات روزانه

سلام دخترم امروز بعد از یه مدت نسبتا طولانی اومدم بازم از کارایی که تاحالا یاد گرفتی برات بنویسم تقریبا آذرماه بود که برای اولین بار گفتی ماما (البته قبلش کلمه های دیگه ای مثل آب رو میگفتی)تازه اون شب هم خونه عموحمید بودیم سر سفره شام گفتی ماما آّب (مامانم کلی ذوق کرد) حالا جدیدا به جای ماما میگی ما! یه چند وقتیه بازی گل یا پوچ رو هم یادگرفتی گاهی وقتاهم یه چیزی رو که قایم میکنی یا چیزی رو که پیدا نمیکنی میگی«بوف»یعنی کوش! تازه یکی دوماهی هم هست که شبکه پویا رو هم یاد گرفتی و بهش میگی«بوا»سر همین شبکه هم باداداشت دعوا میکنی داداش میخواد شبکه ورزش ببینه شما نمیذاری میگی بوایعنی بزن شبکه پویا! خیلی به حیوونا ع...
30 بهمن 1391

بدون عنوان

سلام بانوی من! خوبی عمه جون؟سلامتی؟خوش میگذره بزرگ شدی؟!!!دیشب اومده بودیم خونتون... اینقدر که تاز میخندی . کارات خوشگله ادم نمیتونه یه لحظه ازت چشم بر داره عمه خانم!هر وقت میخوام ازت دور شم کلی دلم میگیره!!! ریحانه جونم ... خیلی عاشقتم!!!!دوووووووووووووست دارم بانو! ...
30 شهريور 1391

تولدت مبارک!

سلام ریحانه جونم! تولدت مبارک عزیز دلم!قربون خنده های نمکیت! امروز مامان وبابا برات تولد گرفتن...کیک خریدند... یه عالمه کادو گرفتی... همش مبارکت باشه عزیزم! آرزو دارم بهاران مال تو... شاخه های یاس خندان مال تو ... آن خداوندی که دنیا آفرید... تا ابد همرا و پشتیبان تو!!! ...
13 مرداد 1391

مروری بر خاطرات

 عزیزم ریحانه جونم این روزا دنیا را بهتر میتونی ببینی آخه سه چهار هفته س راه افتادی   هنوز یازده ماهت کامل نشده بود کم کم  ترست ریخت و دستت رو از دیوار ول کردی و چند قدمی رفتی حالا هم برا خودت هرجا بخوای میری و خیلی خوشحالی ! خیلی شیطون تر از قبل شدی هر چی رو که میخوای اگه بهت ندن جیغ میزنی و به زور میگیری! بعضی وقتا یه چیزی میکشی رو سرت و بعد برش میداری و میگی "دا"! تا در خونه هم باز میشه بدو میری که بری بیرون! فعلا چار تا دندون داری و هرچی دم دستت بیاد رو میذاری دهنت! وقتی سفره پهن میشه میای سر سفره میشینی و یه قاشق برمیداری و مثلا غذا میخوری هر موقع هم بخوایم قاشق رو از دستت بگیریم که با دست بخوری ب...
19 تير 1391

دخترگلم

  عزیز دلم امروز اومدم یه خورده از کارایی رو که میکنی بنویسم تازگیا خیلی شیطون شدی دستت رو به دیوار و میز و.... میگیری و بلند میشی اما نمیتونی خودت بشینی اونوقت شروع میکنی به جیغ زدن که یه نفر بیاد تو رو بذاره زمین!!! راه رفتن رو هم خیلی دوست داری  دست همه رو میگیری که راه بری وقتی هم که میخوان بذارنت زمین عقب عقب میری که نشینی!!!اگه  نشستی شروع میکنی به گریه کردن که منو بلند کنین راه ببرین!در حال راه رفتن توپ رو با پات شوت میکنی یکی دو ماهی هست که چهاردست و پا میری بازی کلاغ پر رو هم یه کمی یاد گرفتی وقتی بازی میکنیم انگشت ما رو میگیری و میبری بالا!!! تلفنو هم برمیداری میذاری در گوشت و اَ اَ اَ میکنی  خی...
12 خرداد 1391

سلام گلم

سلام عمه جونم خوبی؟میبینم که مامان برات سنگ تموم گذاشته خانمی! هی تند تند آپ میکنه خبر نمیده! دووووووووووووووووووست دارم عمه جونم خیلی زیاد ... راستی چرا امروز نیومدی خونمون هان؟
27 ارديبهشت 1391

اولین دندون....

دیروز اولین دندون ریحانه جون دراومد و ما کلی ذوقیدیم مبارکت باشه عزیزم ده دوازده روز پیش هم اولین دندون داداش هادی افتاده  آخه هادی جون کلاس اولیه!!!! دوستتون دارم خیلی زیاد ...
8 ارديبهشت 1391